حکایت آن «جاشو»ی شرور (22/10/87)
نمی دانم حکایت آن «جاشو»ی شرور را شنیده اید یا نه؟ راستی یادم آمد که بعضی از خوانندگان این مطلب معنی «جاشو» را نمی دانند. توضیح می دهم: در دریانوردی یک اصطلاح هست به نام «جاشو» که به معنای کارگر غیر متخصص کشتی ها و لنج ها است. این کارگران زحمتکش در سلسله مراتب کارکنان کشتی، پایین ترین جایگاه را دارند. دنباله ...
یک دزد بانک بعد از اینکه موجودی بانک را با زور اسلحه تحویل گرفت، هنگام خروج از بانک به طرف مشتریان رفت واز یک نفر از آنها پرسید: تو دیدی که من بانک را زدم؟ مشتری در پاسخ گفت: بله من دیدم. دزد بلافاصله هفت تیر را روی شقیقه مشتری نگون بخت گذاشت و شلیک کرد. بعد رفت به سراغ یک زن و شوهر و از مرد پرسید: تو دیدی که من بانک را زدم؟ مرد در پاسخ گفت: نه من اصلاً چیزی ندیدم ولی خانمم همه چیز را دید!!
تا چندی پیش فکر می کردم ما ایرانیها همیشه خلق کننده خبر ها و تفسیرهای عجیب و غریب هستیم و جسارتاً فکر می کردم که اینها همه حرفهای «پای منقلی» هستند ولی یواش یواش وقتی پا به سن گذاشتم متوجه شدم که این حرفها اگر چه اول عجیب و غریب به نظر می رسند ولی بعداً بیشترشون درست از آب در میان ...
در این مطلب شما به صورت طنز با چگونگی خلقت انسان و بعضی از جانوران و همچنین با روش تعیین طول عمر آنها آشنا می شوید. برای خواندن این مطلب روی ادامه مطلب کلیک کنید.
مدتی است که در شرکت ما اخبار نا خوش آیندی دهان به دهان می گردد که حسابی دارد حال ما را می گیرد و دل و دماغی برایمان باقی نگذاشته است. خلاصه کلام: شایعات از آن حکایت دارند که عن قریب مدیر عامل شرکت برق منطقه ای خوزستان از شرکت ما می رود. دیدید چه خاکی بر سرمان شد؟ آمد به سرم از آنچه می ترسیدم!! دیدید آخر حسودان بیکار ننشستند و ...
چند سال پیش در کاتالوگ گوش موبایل خوانده بودم که در پمپ بنزین نباید با موبایل صحبت کرد. دلیلش را نمی دانستم و جای دیگری هم ندیده بودم که این کار را ممنوع اعلام کرده باشند تا اینکه این Email را از یکی از دوستان دریافت کردم. بد نیست شما هم بخوانید. البته این آزمایشی را که شرح داده شده من انجام ندادم اگر شما انجام دادید ...
می خواهید در تمام روز لبخند از لبانتان دور نباشد؟ خیلی ساده است. با این دو چیز ساده که در کف دست این آقا می بینید می توانید همیشه لبخند بر لبانتان باشد. بله با دو گیره کاغذ و دو کش بسته اسکناس. می پرسید چطور؟ مراحل انجام این کار را در عکسهای بعدی ببینید.
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.