یک راه حل  24/12/87

  روزی خانمی که خیلی نگران به نظر می رسید به مطب دکتر رفت و گفت: دکتر، من دچار یک مشکل بزرگ شده ام و جداً به کمک شما نیاز دارم! و در حالی که کودکی را که در آغوش داشت نشان می داد ادامه داد: این بچه من کمتر از یک سال دارد و من دوباره حامله شده ام. من نمی خواهم که فاصله سنی کودکانم این قدر کم باشد...       دنباله...

ادامه نوشته

کشت آسان گوجه!!  21/12/87

  پیرمردی در ایالت مینه سوتای آمریکا زندگی می کرد. او تصمیم داشت کشتزار گوجه خود را بیل بزند اما این کار برای او خیلی توان فرسا بود. تنها پسر او که در اینگونه مواقع به او کمک می کرد در زندان بود.پیرمرد نامه ای به پسرش نوشت و این موضوع را به این صورت به او یادآور شد: ...                                    دنباله...

ادامه نوشته

توضیح در مورد گفتار اخیر 17/12/87

  در این چند ماهه اخیر که وبلاگم را فعال تر کرده ام و فاصله بروزرسانی هایم را کمتر کرده ام، بیش از پیش مورد لطف دوستان قرار گرفته ام و در این امر، هر کدام به نوعی به من یاری می رسانند. بعضی ها با تشویق و بعضی ها با تهیه مطالب و بعضی هم با در اختیار گذاشتن سهمیه استفاده از اینترنت خود. که این آخری خیلی به من کمک کرده زیرا از حدود یک سال و نیم پیش و در زمان مدیریت مشعشع آقای صالحی و فرمانروایی مقتدرانه آقای حیدری بر حراست شرکت ...                             دنباله...

ادامه نوشته

گفت و گو از نوع  بهداشتی 17/12/87 (گفتاری از یکی از دوستان)

مردم: آیا آب آشامیدنی اهواز سالم است؟
آبفا: نه تنها سالم است بلکه در منطقه بهترین است.
بهداشت: از نظر ما مشکلی ندارد.
مردم: منظورشما از منطقه کجاست ؟
آبفا: جایی است که ما می دانیم.  ...                      دنباله...

ادامه نوشته

سخنی با مدیرعامل  12/12/87

  چندی پیش در مطلبی، تصدی مدیر عاملی شرکت را به آقای مهندس معین پور تبریک گفته بودم و نسبت به مخاطراتی که این گونه مناصب برای اعتبار و پیشینه آدمی دارد هشدار داده بودم. این هشدار را سربسته گفته بودم. گاهی اوقات وقتی که انسان در کوران انجام کاری قرار می گیرد، ممکن است متوجه روی دادن بعضی اتفاقات نشود. مثلاً ممکن است غافل شود ...               دنباله ...

ادامه نوشته

سخنی بر خلاف همیشه  5/12/87

  در مطالب پیشین خود که در مورد مسائل شرکتمان نوشته ام تقریباً همه اش انتقاد کرده ام و شاید عجیب به نظر برسد که روزی از یک مدیرعامل شرکت تعریف کنم. این بار می خواهم این کار را بکنم. اخیراً آقای مهندس معین پور به مدیرعاملی شرکت برق منطقه ای خوزستان منصوب شدند. ایشان در همه جا به حسن خلق و تواضع شهرت دارند و ...                          دنباله ...

ادامه نوشته

تو نیکی می کن و ...  4/12/87

  یکی بود، یکی نبود. پسرک فقیری بود که برای گذران زندگی در راه مدرسه، خانه به خانه دستفروشی می کرد. یک روز احساس کرد که خیلی گرسنه است و در جیبش بیش از یک سکه 10 سنتی ندارد. او تصمیم گرفت در اولین خانه را بزند و مقداری غذا درخواست کند ...                             دنباله ...

ادامه نوشته

سفرنامه کیش  30/11/87

  در فاصله زمانی 21 تا 24 بهمن فرصتی دست داد تا به جزیره کیش برویم. بانی این سفر آقای وطن خواه، از همکاران سازمانی بود. قرار بود در روز 23 بهمن یک راه پیمایی به دور جزیره داشته باشیم ولی مگر جاذبه های کیش مانند ساحل و دریا و خرید در بازار ها و دوچرخه سواری و شنا و... و  گذاشت که این کار را بکنیم؟           دنباله...

ادامه نوشته

تفاوتها را ببینید 26/11/87

  حتماً شما هم تا بحال دیده اید که در بعضی از نشریات گاهی دو تصویر به ظاهر شبیه به هم را چاپ می کنند و از خوانندگان می خواهند تفاوتهای موجود را پیدا کنند. من در اینجا شش تا از این زوج تصویر ها را به شما نشان می دهم تا تفاوتهای موجود را پیدا کنید. نگران نباشید. کار سختی نیست. آسان هایش را برای شما انتخاب کرده ام.                دنباله...

ادامه نوشته

تیزهوشی یک مادر زرنگ 21/11/87

  خانمی برای ديدن پسرش مسعود ، به محل تحصيل او يعنی لندن رفته بود او در آنجا متوجه شد كه پسرش با يك هم اتاقی دختر بنام «ویکی» ‎ زندگی ميكند. كاری از دست خانم بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خيلی خوشگل بود...                        دنباله...

ادامه نوشته

در حاشیه مجلس تودیع مدیرعامل شرکت 16/11/87

  بالاخره انتظار چند ماهه کارکنان شرکت برق منطقه ای خوزستان به پایان رسید و چهار شنبه دوم بهمن مجلس تودیع مدیرعامل پیشین و معارفه مدیرعامل جدید شرکت برگزار شد. من پیشتر هم گفته بودم که در طول خدمت نسبتاً طولانی خود مدیران بسیاری دیده ام ولی هیچگاه ندیده بودم که کارکنان شرکت تا به این اندازه برای رفتن مدیرعامل خود اشتیاق داشته باشند و لحظه شماری کنند...   دنباله...

ادامه نوشته

زن، زن است!!  14/11/87

جشن سده خجسته باد 10/11/87

  دهم بهمن، جشن سده خجسته باد. سده از واژه ست در زبان پهلوی آمده است و معنای آن صد است بنا بر تقسیم فصلی ایران باستان آغاز فروردین تا پایان مهرماه را تابستان بزرگ و از آغاز آبان تا پایان اسفند را زمستان می نامیدند. سده هنگامی است که صد روز از آغاز زمستان می گذرد و به روایت امروزه پنجاه روز و پنجاه شب به جشن نوروز مانده است...                                  دنباله...

ادامه نوشته

فقط در اینجاها می توانید ببینید!! 9/11/87

این صحنه ها را همه جا نمی توانید ببینید. هر کدام را فقط در اینجاها می شود دید
برای اینکه اینجا ها را ببینید روی دنباله... کلیک کنید
             دنباله...

ادامه نوشته

معمای حل نشدنی

  اوایل سال جاری بود که دیدم همکاران یک نسخه از روزنامه جام جم را دست به دست می گردانند و این مطلب را که تصویرش را برایتان اسکن کرده ام به یکدیگر نشان می دهند و می خندند. ابتدا از خندیدن آنها تعجب کردم ولی خوب که دقت کردم دیدم بحث روی عنوان دکترای این آقاست. یکی می گفت اشتباه چاپی است. یکی دیگه می گفت: خبرنگار روزنامه خواسته یک حالی به طرف بده. دیگری می گفت نخیر این کاملاً حساب شده است و...                                      دنباله ...

ادامه نوشته