مدرنیسم در امور خدمات شرکت 1/4/87

   در دو مورد از مطالب پیشین خود مطالبی از رئیس ورزش سابق و مدیر امور خدمات حاضر شرکت برق منطقه ای خوزستان نوشته بودم. در مطلبی که تحت عنوان «ستمی که بر ما می کنند» اشاره به شهر ممنوعه «کوی برستان» کردم و گفتم که ما کارکنان نباید دیگر انتظار خدمت رسانی از این امور خدمات شرکت با مدیریت جدیدش داشته باشیم ...                   دنباله...

ادامه نوشته

آموزش مدیریت (2) (27/3/87)

  نکته دیگری از «بسته» آموزش مدیریت که در این بخش برای شما بازگو می کنم. آداب ارتباطات تلفنی یک مدیر با دیگران است. از آنجایی که ارتباطات گستره پهناوری دارد در اینجا فقط به ارتباطات تلفنی می پردازم. بله درست متوجه شدید همین ارتباط تلفنی که به طور معمول هرکس روزانه ممکن است دهها مورد آن را چه با تلفن ثابت و چه با موبایل داشته باشد در مورد یک مدیر که می خواهد یک مدیر موفق باشد به گونه دیگری است...                                                                 دنباله...

ادامه نوشته

باز هم فوتبال 23/3/87


  امروز 23 خرداد 87 برای دوست داران فوتبال خوزستان روز بدی بود. در این روز امید یک ساله هواداران تیم فولاد خوزستان برای راهیابی دوباره به لیگ برتر به یأس تبدیل شد زیرا در بازی برگشت پلی آف، این تیم در مقابل تیم پیام خراسان که به هیچ وجه در حد و اندازه های فولاد نبود با به دست آوردن نتیجه مساوی 1-1 از راهیابی به لیگ برتر باز ماند...                                              دنباله...

ادامه نوشته

بن کتاب  31/2/87

  یک نفر جاعل اسکناس را به زندان انداختند. هم سلولی های او گفتند: خوش به حالت لابد با اسکناسهای جعلی حسابی پولدار شده ای. جاعل گفت: نه همان اسکناس اول را که خواستم خرج کنم دستگیر شدم. گفتند چطور؟ گفت آخر من اسکناس ۲۲۵۰ تومانی جعل کرده بودم!! با دیدن بن های خرید کتاب که شرکت برق منطقه ای خوزستان به هر کدام از کارکنانش ۱۰ برگ از آن (معادل ۳۸۵۰۰ تومان) را داده و تصویر یکی از آنها را در اینجا آورده ام به یاد این جوک افتادم...                                            دنباله ...

ادامه نوشته

ستمی که بر ما می کنند  28/2/87

 هنوز دو سه روزی بیشتر از  نوشتن مطلب پیشین خود در مورد عملکرد زشت رئیس قسمت ورزش شرکت برق منطقه ای خوزستان نگذشته است که خبردار شدم ایشان ارتقاء مقام پیدا کرده و به سمت مدیر خدمات شرکت برگزیده شده است. این خبر برای امثال من که با سیاستهای آزار کارکنان و شایسته ستیزی که در شرکت ما حاکم است آشنا هستند خبری عجیب نیست ولی ...         دنباله...

ادامه نوشته

تقدیر های ورزشی در شرکت ما  25/2/87

     در اسفندم ماه سال گذشته (86) از سوی قسمت ورزش شرکت برق منطقه ای خوزستان مراسمی تحت عنوان اختتامیه مسابقات دهه فجر و تجلیل از ورزشکاران مدال آور برگزار شد. تا اینجای کار ایرادی وجود ندارد و حتی می توان گفت این یک کار پسندیده ای هم بود. ولی خبردار شدیم که رئیس ورزش از این فرصت استفاده کرده تا یک بار دیگر مراتب ارادت خود را...                   دنباله...

ادامه نوشته

همان طور شد که می خواستیم (24/2/87)

    ماجراهای من و «اون» ها را کسانی که به این سایت سر می زنند کمابیش می دانند. این ماجراها در واقع بین من و  متولیان ورزش در شرکتهایمان بود و «اون» ها اشخاص فرصت طلبی بودند که می خواستند خودشان را به تشکیلات ورزش بچسبانند و از این نمد کلاهی برای خود بسازند. اعتراضاتی که من می کردم به این خاطر بود که ...                                               دنباله...

ادامه نوشته

آموزش مدیریت (۱) (17/2/87)

  این نکته که از «بسته» آموزش مدیریت خود در اینجا می گویم به درد کسانی می خورد که منصب مدیریت را به دست آورده اند ولی چیزی از آن رشته کاری که مدیریتش را به او سپرده اند نمی دانند. تا دو دهه پیش رسم بر این بود که این چنین مدیری چند نفر مشاور می گرفت و کارها را به آن ها می سپرد ولی امروزه دیگر این کارها را نمی شود توجیه کرد. در آن زمان می گفتند در مملکت قحط الرجال است و آن رجالی که وجود دارند طاغوتی و وابسته و ساواکی و غیره هستند ...                      دنباله...

ادامه نوشته

«بسته» آموزش مدیریت (مقدمه)

   این روزها خیلی صحبت از «بسته» های گوناگون می شود مانند «بسته» پیشنهادی آژانس انرژی اتمی، «بسته»  پیشنهادی بانک مرکزی و ... خلاصه بد جوری این واژه مد شده و بر سر زبانها افتاده است. این بود که من هم به فکر افتادم یک «بسته» بیرون بدهم. آن چه من در نظر دارم بسته بندی کنم یک سری نکات مدیریتی است که در طول خدمتم در ادارات دولتی دریافته ام ...                  دنباله...

ادامه نوشته

در باره من

من علی اکبر قلمی هستم.

  • در سال ۱۳۳۴ در اهواز به دنیا آمدم.
  • از آغاز زندگی تا کنون ساکن اهواز بوده و هستم.
  • دانش آموخته رشته «آمار و کامپیوتر» از دانشگاه جندی شاپور (شهید چمران فعلی) در سال ۱۳۵۷ هستم.
  • در آموزش و پرورش، سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای  خوزستان اشتغال داشته ام و از تاریخ ۲۵/۱۲/۸۸ بازنشسته شده ام.
  • در حال حاضر رسماً در جایی شاغل نیستم ولی کارهای گوناگونی به دلخواه خودم انجام می دهم که مشخص ترین آنها زنبورداری است.
  • از جمله علاقمندیهای من گردش در طبیعت و کوهنوردی است.
  • یک گروه کوهنوردی نیز با نام «گروه کوهنوردی زاگرس» با آدرس اینترنتی www.zagroskooh.com داریم.
  • از همه مهم تر ایران را و دانه دانه خاکش را و قطره قطره آبهایش را و سنگ سنگ کوههایش را و تک تک مردمش را با هر لباس و زبان و لهجه ای دوست می دارم.


Email:
goftarha@gmail.com

ادای دین به آقای حیدری 6/2/87

  درآخرین روزهایی که وبلاگ قبلی را می نوشتم مطلبی در مورد آقای حیدری نوشته بودم که متأسفانه بلافاصله بعد از آن، هم ایشان به تهران منتقل شدند و هم من آن وبلاگ را به دلیل فیلتر شدن در شرکت تعطیل کردم. از ان موقع تا حالا این حرفها روی دلم مانده و بد جوری سنگینی می کند. بهتر دیدم تا خیلی دیر نشده ادای دین کنم و بدهی خودم را نسبت به ایشان تسویه کنم ...          دنباله...

ادامه نوشته

استخدام نخبگان (21/1/87)

   چند روز پیش یکی از همکاران من یک نسخه از روزنامه ای را که حاوی یک آگهی استخدام از شرکت ما (شرکت برق منطقه ای خوزستان) بود و من برای شما آن را اسکن کرده ام به من داد و از من خواهش کرد که مقداری در مورد آن در وبلاگم بحث کنم. البته در زمان انتشار این آگهی در بین همکاران به اندازه کافی در مورد آن بحث شده بود و محتوای آن سبب خنده و انبساط خاطر آنان شده بود و دوست من در حالی که از خنده روده بر شده بود می گفت: می بینی که این آقایان با طناب نازک هم خودشان را خفه نمی کنند. سازمان فضایی ناسا هم اگر بخواهد اگهی استخدام منتشر کند اینقدر پر توقعانه اقدام نمی کند!!  ...                                                                             دنباله...

ادامه نوشته

تبلیغات شرکتی 15/1/87

 


  تصویر بالا را از روی یکی از آگهی های شرکت برق منطقه ای خوزستان در روزنامه روزان شماره ۱۱۷۵ که در تاریخ یکشنبه ۱۴ بهمن ۸۶ چاپ شده بود اسکن کردم و می خواهم مقداری روی آن بحث کنم چون به نظر من در همین دو خط آگهی مقدار زیادی خطا و یا خوش بینانه بگویم ابهام وجود دارد...   دنباله...

ادامه نوشته

فوتبال و مربی تیم ملی 11/1/87

  امروز میخواهم حال و هوای وبلاگ را عوض کنم و کمی از فوتبال بنویسم و چه بهتر که از تیم ملی و بحث انتخاب مربی آن بنویسم که در چند ماهه گذشته نقل هر مجلس و محفلی بوده.
   انگیزه ام برای نوشتن این مطلب آرایش و طرز بازی خنده دار و نا امید کننده تیم ملی در برابر تیمهای بحرین و کویت بود...                                                                                  دنباله...

ادامه نوشته

یکی از دلایل 7/1/87

...ماجرا از زورگویی ها و غرض ورزی های یکی از مدیران شرکت شروع شد و من بدون ذکر جزئیات انتقاداتی کلی از آن شخص کردم. ای کاش به جزئیات نیز پرداخته بودم تا با دلایل روشنی که داشتم جای هیچ حرفی باقی نمی گذاشتم. ولی متاسفانه وضعی پیش آمد که با مظلوم نمایی های آن شخص همه چیز وارونه جلوه کرد و من شدم شخصی مهاجم و متعرض و آن شخص بی گناه و مظلوم... دنباله...

ادامه نوشته